(فرزندان)تحلیل ماده 1139 قانون مدنی درماهیت حقوقی طلاق
(فرزندان)تحلیل ماده 1139 قانون مدنی درماهیت حقوقی طلاق

 

تحلیل ماده 1139 قانون مدنی در راستای ماهیت حقوقی طلاق

ماده 1139 قانون مدنی: طلاق مخصوص عقد دائم است و زن منقطعه با “انقضاء مدت”یا “بذل” آن

از طرف شوهر از زوجیت خارج می‌شود. از نظر ماهیت حقوقی، در فقه اسلامی و قانون مدنی طلاق، “ایقاعی” است
که از سوی “مرد” یا نمایندۀ او واقع می‌شود. حتی در مواردیکه طلاق براساس
توافق زوجین و به صورت خلع یا مبارات صورت می‌گیرد باید آن‌ را عمل حقوقی یک جانبه و ایقاع به شمار آورد،
زیرا توافق زوجین که شرط یا انگیزۀ طلاق می‌باشد غیر از خود آن است و طلاق،
یعنی آخرین عملی که با اجرای صیغۀ تحقق می‌پذیرد و رابطۀ نکاح را مختل می‌کند،
در هرحال طلاق عمل حقوقی یک جانبه (ایقاع) بوده و ناشی از ارادۀ طرفین می‌باشد.
قوانین و مقررات گوناگون در مورد طلاق
طلاق از دیر باز در قوانین و شرایع مختلف با حدود و قیودی پذیرفته شده است،(فرزندان)
در یونان مردم از دیرباز نهاد طلاق را می‌شناختند و حتی از آن سوء استفاده می‌کردند،
در عرف ژرمنی نیز طلاق وجود داشت و اختیار آن، مانند سایر جوامع شوهر سالاری اصولا به دست شوهر بود.
در اغلب مذاهب مانند اسلام، زردتشت، یهود، پروتستان و ارتدوکس (از شاخه های دین مسیح) طلاق تحت شرایطی پذیرفته شده بود.
اما در مذهب کاتولیک طلاق تا این اواخر به کلی ممنوع بوده است.
در اسلام اگر چه طلاق منع نشده و به ظاهر مرد هر وقت که بخواهد،
می‌تواند زوجه خود را طلاق دهد. و زن نیز در موارد خاصی، می‌تواند از دادگاه تقاضای طلاق کند.
لیکن هیچ شکی نیست که طلاق در نظر اسلام امری مزموم و ناپسند است.
روایات متعددی در نکوهش طلاق آمده و در خبر است که هیچ چیز نا پسندتر از طلاق نزد خداوند عزوجل نیست.
مولوی در این زمینه سروده: تا توانی پا منه اندر فراق/أبغض الاشیاء عِندی الطلاق! مردی که به مبنای اسلام پای بند
و به گفته های بزرگان دین، معتقد است از طلاق می‌پرهیزد و هرگز زنش را بدون ضرورت طلاق نمی‌دهد.
تبصره: زن نیز می‌تواند با وجود شرایط مقرر در مواد 1119، 1129 و1130 قانون مدنی از دادگاه تقاضای طلاق نماید.
آنچه که فی الحال در نظام حقوقی ایران مجری است اینکه:
هر وقت که مرد بخواهد زوجه خود را طلاق دهد، باید به دادگاه رجوع کند که دادگاه با ارجاع اختلاف به داوری،
اقدام به اصلاح بین زوجین خواهد کرد و در صورتی که بین آنها سازش حاصل نشد،
دادگاه مبادرت به صدور گواهی عدم امکان سازش می کند. دفتر طلاق نیز پس از
دریافت گواهی عدم امکان سازش، صیغۀ طلاق را جاری و سپس به ثبت آن اقدام خواهد کرد.
برابر بند آخر ماده 10 قانون حمایت خانواده که می‌توان گفت هنوز به قوت و ا عتبارخود باقی است:
“هرگاه شوهر بدون اجازه دادگاه مبادرت به طلاق نماید، به حبس جنحه ای از شش ماه تا یک سال محکوم خواهد شد.
همین مجازات برای سر دفتری که طلاق را ثبت ننماید نیز مقرر شده است.
“به علاوه از سردفتر خاطی سلب صلاحیت خواهد شد (ماده قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق مصوب 1370).
لزوم اجازه دادگاه یا گواهی عدم امکان سازش برای طلاق به ارادۀ شوهر که در راه صحت خانواده(فرزندان)
و جلوگیری از خود سری و سوء استفاده مرد از حق طلاق مقرر شده، یک قاعده جدید است که
در ایران نخستین بار به موجب قانون حقوق خانواده مصوب سال 1364 پذیرفته شد
و قانون حقوق خانواده مصوب 1353 نیزآن را تایید کرد. لایحۀ قانونی دادگاه های مدنی
خاص و قانون اصلاح مقررات مربوطه به طلاق هم آن را لازم شمردند،
این قاعده هرچندکه در فقه اسلامی به صراحت مطرح شده و با آن مبانیتی ندارد،
بلکه با اصول عالی اسلام سازگار است.
در اکثر کشورها طلاق فقط به حکم دادگاه و با حدود و قیودی پذیرفته شده است.
حتی در اتحاد مجاهیر شوروی سابق که سابقا به موجب قانون مصوب 1926 طلاق با “اراده هر یک از زوجین”
به آسانی و بدون احتیاج به حکم دادگاه صورت می‌گرفت، در سال 1944،
ثبت طلاق قضایی مورد توجه و پذیرش واقع شد. در ایران قبل از تصویب قانون حمایت خانواده در سال،
1346 بر اثر رویکرد زندگی در عصر نو و سست شدن مبانی اخلاقی و مذهبی
از مقررات طلاق که از فقه امامیه نشأت گرفته شده بود، سوء استفاده می‌شد و آمار طلاق رو به افزایش بود.
 تحلیل ماده 1139 قانون مدنی درماهیت حقوقی طلاق
تحلیل ماده 1139 قانون مدنی درماهیت حقوقی طلاق
از این رو قانون گذار در صدد محدود کردن اختیار “مرد”
در این زمینه بر آمد و به موجب قانون حمایت خانواده به دادگاه ها اختیار داد که فقط در موارد
خاصی به درخواست زن یا شوهر یا با توافق آن ها، گواهی عدم امکان سازش برای طلاق صادر کنند.
قانون دوم حمایت خانواده مصوب 1353 پاره ای از ابهامات و اشکالات قانون پیشین را در زمینۀ طلاق از میان برد.
لایحه قانونی دادگاه مدنی خاص مصوب مهرماه 1358، باتوجه
به پذیرش نظام جمهوری اسلامی در ایران، بازگشت قانون مدنی به احکام شرع را مقرر داشت.
قانون اصلاح مقررات مربوطه به طلاق مصوب1370 و1371، نیز در حمایت از
حقوق زنان و حفظ بنیادخانواده، قواعدجدیدی را در این زمینه آورد که بیشتر دارای جنبۀ شکلی است.
سرانجام به موجب بند8 ماده 58 قانون حمایت خانواده جدید (مصوب 1391/12/9)
قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق (مصوب1371/12/21) به استناد به بند “ب” تبصرۀ 6
آن و قانون تفسیر تبصره های 3 و 6 قانون مذکور (مصوب 1373/6/3) نسخ گردید.
بخش سوم: طلاق به ارادۀ مرد
ماده 1133 پیشین قانون مدنی مقرر داشته بود: «که مرد می‌تواند،
هر وقت که بخواهد زن خود را طلاق دهد.» این قاعده مبتنی بر فقه اسلامی است
که اختیار طلاق را اصولا به دست مرد داده است. این قاعده را به دلیل غالب بودن احساسات(فرزندان)
در زن و اینکه در حقوق اسلامی، مرد در تشکیل خانواده نقش موثر و سهمی بیشتر دارد
و بار مخارج و مسولیت خانواده بیشتر بر دوش اوست. به همین نسبت علاقه اش به بر هم نخوردن خانواده، بیشتر است
توجیه می کردند و نیز در توجیه اختیار مر د در طلاق گفته اند:
هر زمان که شعله محبت و علاقۀ مرد خاموش شود در واقع ازدواج از نظر طبیعی مرده است.
با توجه به اینکه روانشناسی زن و مرد متفاوت است، طبیعت کلید فسخ طبیعی ازدواج را به دست مرد داده است،
یعنی این مرد است که با بی علاقه ای و بی وفاییی خود نسبت به زن او را نیز سرد و بی علاقه می‌کند،
بر خلاف زن که اگر بی علاقگیاز او شروع شود تاثیری در علاقۀ مرد ندارد،
بلکه احیاناً آن را تیزتر می‌کند از این رو غالبا بی علاقگی مرد منجر به بی علاقگی طرفین می‌شود
ولی بی علاقگی زن منجر به بی علاقگی طرفین نمی‌شود، سرد و خاموشی علاقۀ مرد
مرگ ازدواج و پایان حیات خانوادگی است، اما سردی و خاموشی‌ علاقۀ زن به مرد
آن را به صورت مریضی نیمه جان در می آورد که امید بهبود و شفا دارد توضیح انکه
اگر بی علاقگی از جانب زن شروع شود مرد اگر عاقل و وفادار باشد، می تواند
با ابراز علاقه و مهربانی زن را باز گرداند و این کار نه تنها برای مرد اهانت نیست
بلکه محبوب رمیدۀ خود را به زور قانون نگه دارد تا تدریجاً او را رام کند،
ولی برای زن اهانت و غیرقابل تحمل است که برای حفظ حامی و دلباختۀ خود به زور و اجبار قانون متوسل شود،
البته این در صورتی که علت بی ‌علاقگی ‌فساد اخلاقی ‌و ستمگری ‌مرد نباشد،
البته اگر مرد ستمگری ‌آغاز کند و زن ‌به ‌خاطر ستمگری و اضرار، نسبت
به مرد سرد و بی علاقه گردد، مطلب دیگری است. که در این شرایط زن می‌تواند،
جهت تقاضای طلاق به دادگاه اقدام کند.
باید توجه داشت که طلاق در اسلام امری ناپسند است و مرد مسلمان نباید
از روی هوی و هوس و بدون دلیل موجه اقدام به طلاق زن خود کند به دیگر سخن اسلام با طلاق،
سخت مخالف است و می‌خواهد تا حد امکان طلاق صورت نگیرید، در واقع اسلام،
طلاق را به عنوان آخرین گزینه در مواردی که چاره، منحصر به جدایی است تجویز کرده می کند.(فرزندان)
نکات مهم در مورد فرزندان طلاق
«طلاق گاهی خوب است و گاهی بد، اما همیشه زندگی را “تغییر” می‌دهد.»
این جمله هر چند ساده است ولی نکات عمیقی در آن نهفته است.
طلاقی یکی از استرس های بزرگ قرن حاضراست. استرس به هر عاملی گفته می‌شود(فرزندان)
که باعث تغییر در زندگی انسان می‌شود و او را وادار به سازگاری مجدد با شرایط جدید بنماید،
در طول سالها مشاوره ‌با زوجها و خانواده ها چیز های زیادی در زوج های
دارای مشکل به عینه مشاهده شده و لازم است نکاتی را که هر چند به ظاهرساده می‌آید
ولی اثرات بسیار پایداری را در فرزندان طلاق به جای می‌گذارد را متذکر شویم،
به امید این که شاید برخی از افراد که درگیر این مسائل هستند آن را آویزۀ گوش خود قرار دهند
تا به فرزندان آنها کمتر آسیب برسد. طلاق تنش زیادی وارد می‌کند در دسته بندی “هلمز و راهه”
از استرس ها یا فشارهای روانی، طلاق جزو چند عامل اول و بزرگ استرس های زندگی محسوب می‌شوند
(این دسته بندی متناسب با کشور آمریکا بوده است که طلاق و جدائی کار چندان مشکلی
در مقایسه با نظام حقوقی کشور ما ندارد. همانگونه که در یکی از مقاله های معتبر بین المللی مطالعه شد،
حدود50 درصد ازدواج ها در آمریکا منجر به جدائی می‌شود که صرف نظر از این امار اسف بار،
در این کشور و اکثر کشور های غربی دیگر بعد از طلاق از زنها و فرزندان حمایت می‌شود).
هر چند که معمولاً تنش را مشکل بزرگسالان می‌دانیم اما فرزندان طلاق،
فشار های بیشتری را احساس می‌کنند و این در حالی است
که ان ها فاقد مهارت هایی هستند که بزرگسالان در مقابل دریافت فشار های غالب،
برای کاستن از این فشار ها به آنها تکیه می‌کنند.
عدم آگاهی والدین از پیامد های طلاق و اثرات منفی آن بر روی فرزندان
و یا جدی نگرفتن آن به دلایل روانی و یا عدم تشخیص، موجب شده است
که درصد زیادی از بزهکاران و افراد دارای انحراف جنسی و اجتماعی
را فرزندان طلاق تشکیل دهند، که برای اطمینان از مستند و موثق بودن این مطلب،(فرزندان)
می توانید به آمارها و مقالات ‌مرتبط مراجعه ‌نمائید.
مثلاً در یکی ازسایت‌ های معتبر نیروی انتظامی و براساس‌ تحقیقات انجام شده
ظابطین روی پرونده شخصیت، اعلام شده است ‌که در بین بزهکاران و مجرمان،
فرزندان طلاق در رتبۀ اول بوده اند. اثرات طلاق برای فرزندان یک واقعیت انکار ناپذیر است
هر چند که در دو راهی انتخاب بین گزینه بد و بدتر، گاهی طلاق بهترین تصمیم
زندگی و به سود زن و مرد و حتی فرزندان است، اما سوال این است که باید چه کنیم
که این اثر گزاری منفی را به حداقل کاهش دهیم؟ در این بخش سعی می‌شود
که نکات کلیدی در این مورد را برای والدین دارای این مشکل و یا والدینی که می‌دانند
زندگی آنها به جدائی ختم خواهد شد را بر شماریم هر چند که این مطالب
جای مراجعه حضوری اشخاص به روانشناس یا مشاوره خانواده را نخواهد گرفت
لذا باید در این خصوص با یک روانشناس کاردان و با تجربه در ارتباط بود.
با توجه به اینکه اثرات منفی طلاق در فرزندان با توجه به سن انها متفاوت عمل می کند
بحثی بسیط بوده و نیازمند یک مقالۀ مستقل با رویکرد روانشناسی است
ولی در کل می توان گفت که باید در این شرایط به یک متخصص با تجربه
و دارای معلومات مراجعه شود (یعنی باید به این نکته توجه داشت که کودک در چه برهه سنی قرار دارد(فرزندان)
تا با استفاده از ترفند های روانشناختی به اقتضای سن و شرایط روحی که دارد، با او رفتار شود).
حال عمده نکات کلی و کاربردی حائز اهمیت در مورد رفتار با کودک یا فرزند طلاق را بصورت تیتروار بر می‌ شماریم:
1_هیچ وقت در “حضور” فرزندتان با همسر خود بحث و مجادله نکنید.
2_هیچ وقت همسرخود را پیش فرزندتان “تحقیر و سرزنش” نکنید و “”””حرمت”””” او را لگدمال نکنید.
زیرا نیمی از هویت ما متعلق به پدر و نیمی متعلق به مادر است
و با تحقیر و کوچک جلوه دادن همسرمان در نگاه فرزند، به فرزندمان آسیب می‌رسانیم
3_واقعیت را با فرزندتان در میان بگذارید. مثلا اینکه من و پدر یا مادر تو با هم سازگاری نداریم،
ما عقاید و سلیقه های متفاوتی داریم و قادر نیستیم که در کنار هم راحت زندگی کنیم
و ادامۀ این زندگی، بیشتراز هر کسی به شما آسیب می‌رساند.
4_برای فرزند خود “وقت” بگذارید، با او حرف بزنید و او را با واقعیات زندگی جدیدش آشنا کنید،
در این مواقع بچه ها معمولا در خود فرو ‌می‌ریزند و ناراحتی و احساسات خود را بیان نمی‌کنند
و یا به خاطر اینکه دایرۀ لغات زیادی ندارند، نمی‌توانند
احساسات و افکار خود را آن گونه که هست، بازگو نمایند.
به این خاطر بد اخلاق و بدخلق و لجباز می‌شوند و در واقع به این وسیله می خواهند
ناراحتی خود را از وضع موجود اعلام نمایند.
5_به فرزند خود کمک کنید که از دیدن والد دیگرش لذت ببرد
و او را بر علیه همسر سابقتان کوک نکنید و از فرزندان به عنوان وسیله ای
برای “انتقام گرفتن” از همسر سابق خود استفاده نکنید.
6_اگر یکی از والدین مسولیت نگهداری ازکودک را بر عهده گرفته است
والد دیگر به خود حق ندهد که دیگر مسولیتی ندارد. لذا باید به تربیت فرزند
به والدی که این مسولیت را پذیرفته کمک کنید و از زیر بار مسولیت
شانه خالی نکنید چرا که “” در رشد سالم، فرزند شما به حضور هر دو نفرتان نیاز دارد””.
7_با معلم و مشاور مدرسۀ فرزندتان ارتباط مستمری داشته باشید
و از وضع درسی فرزندتان آگاه شوید زیرا افت تحصیلی در این مواقع زیاد است.
8_حتماً با یک روانشناس کاردان و دارای تخصص در مورد فرزندتان
مشورت دائمی د‌اشته باشید و از تجربیات و راهنمائی های او بهره بگیرید.
9_گاهی بچه ها از آب گل آلود ماهی می‌گیرند یعنی از اختلاف شما برای منافع شخصی خود
بهره می‌گیرند، مثلاً با تحریک احساساتتان، از شما تقاضای پول یا چیز دیگری را می کنند
و چون شما با همسر سابقتان ارتباطی ندارید قادربه پیگیری نیستید…..!
10_از فرزند خود به عنوان وسیله ای برای انتقام گرفتن از همسرسابق خود استفاده نکنید
به عنوان مثال: اینکه اجازه ندهید همسرسابق شما فرزندش را ببیند و مواردی مشابه.
11_وضع روحی و افکار و رفتار فرزندتان را در موقعیت های دیگر که شما حضورندارید
را جست و جو کنید زیرا بسیاری از این مسائل توسط کودک در عدم حضور شما آشکار می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *